Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کودک
[اسم]
youngster
/ˈjʌŋstər/
قابل شمارش
1
کودک
نوجوان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوانک
خردسال
1.The camp is for youngsters aged 8 to 14.
1. اردوگاه برای کودکان 8 تا 14 ساله است.
تصاویر
کلمات نزدیک
young sapling
young
you've left the taillights on.
you've got nothing to lose
you've got me there
your
your chicken dish was absolutely delicious.
your daughter has nice bangs.
your drawing is very good.
your fly is open.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان