1 . حضور 2 . شرکت‌کننده
[اسم]

attendance

/əˈtendəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حضور حاضر بودن

  • 1.Attendance at these lectures is not compulsory.
    1. حضور در این سخنرانی‌ها اجباری نیست.
  • 2.Teachers must keep a record of students' attendances.
    2. معلمان باید حضور دانش‌آموزان را ثبت کنند.

2 شرکت‌کننده حضار

  • 1.There was an attendance of 42 at the meeting.
    1. 42 نفر شرکت‌کننده در جلسه حضور داشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان