خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عروس
[اسم]
daughter-in-law
/ˈdɔːt̬.ə.rɪn.lɔː/
قابل شمارش
1
عروس
زن پسر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عروس
1.my daughter-in-law is unbelievably pretty.
1. عروسم بطور باور نکردنی زیباست.
تصاویر
کلمات نزدیک
daughter
dauber
daub
datum
datolite
daunt
daunting
dauntless
dave
david
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان