1 . از کار انداختن
[فعل]

to deactivate

/ˌdiːˈæktɪveɪt/
فعل گذرا
[گذشته: deactivated] [گذشته: deactivated] [گذشته کامل: deactivated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از کار انداختن قطع کردن، خاموش کردن

مترادف و متضاد activate
  • 1.Do you know how to deactivate the alarm?
    1. بلدی چطور می‌توان زنگ هشدار را از کار انداخت؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان