1 . در 2 . ساختمان (برای بیان فاصله)
[اسم]

door

/dɔːr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 در درب

معادل ها در دیکشنری فارسی: باب در درب
مترادف و متضاد doorway portal
  • 1.The door closed behind him.
    1. در پشت سرش بسته شد.
to knock on/at the door
در زدن
  • We could hear someone knocking at the door.
    ما می‌توانستیم بشنویم که کسی در می‌زند.
to open/shut/close/slam/lock/bolt the door
در را باز کردن/بستن/محکم کوبیدن/قفل کردن/چفت کردن
  • 1. Could you open the door, please?
    1. می‌توانید در را باز کنید، لطفاً؟
  • 2. Shut the door!
    2. در را ببند!
  • 3. The door to his bedroom was locked.
    3. در اتاق خواب او قفل بود.
a car/revolving/sliding door
در خودرو/گردان/کشویی
to answer the door
در را باز کردن (به روی کسی)
  • Go and answer the door.
    برو و در را باز کن.
the front/back door
در جلویی/پشتی
  • 1. The back door is always open.
    1. در پشتی همیشه باز است.
  • 2. You forgot to lock the front door.
    2. فراموش کردی در جلویی را قفل کنی.
to walk out the door
از در خارج شدن
  • He walked out the door.
    او از در خارج شد.
at the door
پشت در
  • There's someone at the door.
    کسی پشت در است.
to walk through the door
از در وارد شدن/از میان در گذشتن
  • She walked through the door.
    او از در وارد شد.
کاربرد واژه door به معنای در
واژه door به معنای "در" به صفحه‌ای چوبی، فلزی، شیشه‌ای و ... گفته می‌شود که باز و بسته می‌شود. اگر باز باشد مردم می‌توانند از آن رد شوند و وارد جایی شوند و اگر بسته باشد مانع از ورود افراد به مکانی (از قبیل اتاق، ساختمان، ماشین، کمد دیواری و ...) می‌شود. مثلاً:
"a knock on the door" (در زدن)
"the front door" (در جلویی/ورودی)
"the back door" (در پشتی)

2 ساختمان (برای بیان فاصله) آپارتمان، خانه، در

  • 1.He lives just a few doors away from the Strongs.
    1. او فقط چندتا ساختمان [خانه] دورتر از خانواده "استرانگ" زندگی می‌کند.
  • 2.Our other branch is just a few doors down the road.
    2. شعبه دیگر ما فقط چندتا ساختمان پایین جاده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان