خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (به اندازه) کافی
2 . (به اندازه) کافی
[ضمیر]
enough
/ɪˈnʌf/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
(به اندازه) کافی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بس
بسنده
کافی
مترادف و متضاد
abundant
adequate
plenty
sufficient
insufficient
1.Have you had enough to eat?
1. آیا غذای کافی برای خوردن دارید؟
2.I know enough about art to realize that this painting is special.
2. من به اندازه کافی از هنر میدانم که بفهمم این نقاشی ویژه است.
3.Is there enough cake for everyone?
3. آیا به اندازه کافی کیک برای همه هست؟
[قید]
enough
/ɪˈnʌf/
غیرقابل مقایسه
2
(به اندازه) کافی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به قدر کافی
مترادف و متضاد
adequately
reasonably
sufficiently
insufficiently
1.Are you old enough to vote?
1. آیا سن کافی برای رای دادن داری؟
2.You're not driving fast enough.
2. تو به اندازه کافی سریع رانندگی نمیکنی.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
enormously
enormous
enneadecagon
ennead
enlist
enough and to spare
enough said
enounce
enquiry
enrage
کلمات نزدیک
enormously
enormous
enormity
ennui
enmity
enquire
enquiry
enrage
enrich
enriched
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان