خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اروپا
[اسم]
Europe
/ˈjʊrəp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اروپا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اروپا
فرنگ
فرنگستان
1.He moved to Europe.
1. او به اروپا نقل مکان [مهاجرت] کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
euro
eurgh
eureka
euphorically
euphoric
european
european bean
european blueberry
european community
european economic community
کلمات نزدیک
euro
eurasian
euphoric
euphoria
euphonium
european
european union
eurostar
eurozone
eustachian tube
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان