Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هیس کردن
2 . با صدای آهسته و عصبانی گفتن
3 . صدای هیس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to hiss
/hɪs/
فعل ناگذر
[گذشته: hissed]
[گذشته: hissed]
[گذشته کامل: hissed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
هیس کردن
1.The cat hissed at me.
1. آن گربه به من هیس کرد.
2
با صدای آهسته و عصبانی گفتن
1.‘Leave me alone!’ she hissed.
1. او با صدای آهسته و عصبانی گفت: «تنهایم بگذار!»
[اسم]
hiss
/hɪs/
قابل شمارش
3
صدای هیس
1.the hiss of steam
1. صدای هیس بخار
تصاویر
کلمات نزدیک
hispanic
his toes turned blue because of the extreme cold.
his
hirsute
hired hand
histogram
histology
historian
historic
historic event
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان