[صفت]

inclined

/ɪnˈklaɪnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inclined] [حالت عالی: most inclined]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متمایل خواهان، مایل

معادل ها در دیکشنری فارسی: خواستار خواهان راغب متمایل مایل
  • 1.I know Andrew well, so I’m inclined to believe what he says.
    1. "اندرو" را به خوبی می‌شناسم، بنابراین مایلم حرفش را باور کنم.

2 محتمل [به احتمال زیاد]

  • 1.She’s inclined to change her mind very easily.
    1. به احتمال زیاد او نظرش را به راحتی تغییر دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان