خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (به جایی) حمله کردن
[فعل]
to invade
/ɪnˈveɪd/
فعل گذرا
[گذشته: invaded]
[گذشته: invaded]
[گذشته کامل: invaded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(به جایی) حمله کردن
(به جایی) هجوم بردن، (جایی را) مورد تاخت و تاز قرار دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تاختن
تجاوز کردن
یورش بردن
1.Hitler invaded Poland.
1. هیتلر به لهستان حمله کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
inundation
inundate
inuit
intuitively
introverted
invariably
invent
inventive
inventor
invertebrate
کلمات نزدیک
inure
inundate
inuit
intuitively
intuitive
invader
invalid
invalidate
invalidity
invaluable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان