خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دروغگو
[اسم]
liar
/ˈlɑɪ.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دروغگو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دروغگو
1.He's such a liar - you can't trust a word he says.
1. او یک دروغگو است، نمی توانی به هیچ کدام از حرف های او اعتماد کنی.
2.You liar - I never touched it!
2. ای دروغگو - من هرگز به آن دست نزدم!
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
liaison
li
ley
lexicon
levitate
liberal
liberality
liberally
liberalness
liberate
کلمات نزدیک
liam
liaison
liaise
liable
liability
lib
lib dem
libel
libelous
liberal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان