خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازیگوش
2 . از روی شوخی
[صفت]
playful
/ˈpleɪfl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more playful]
[حالت عالی: most playful]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازیگوش
شیطون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اَدایی
بازیگوش
آتشپاره
مترادف و متضاد
serious
a playful puppy
یک تولهسگ بازیگوش
2
از روی شوخی
الکی
مترادف و متضاد
light-hearted
serious
1.He gave her a playful punch on the arm.
1. او مشتی الکی به بازوی او زد [او از روی شوخی به بازوی او مشتی زد].
تصاویر
کلمات نزدیک
player
playboy
playbill
play-doh
play volleyball
playground
playgroup
playhouse
playing card
playing computer games
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان