Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مهد کودک
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
playgroup
/ˈpleɪɡruːp/
قابل شمارش
1
مهد کودک
مترادف و متضاد
playschool
1.Jack goes to playgroup three mornings a week.
1. "جک" سه روز در هفته به مهد کودک می رود.
2.She goes shopping while her little girl’s at playgroup.
2. او وقتی دختر کوچکش در مهد کودک است به خرید می رود.
تصاویر
کلمات نزدیک
playground
playful
player
playboy
playbill
playhouse
playing card
playing computer games
playing field
playing football
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان