خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درخشش (پوست)
2 . شعف
3 . روشنایی
[اسم]
radiance
/ˈreɪdiəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درخشش (پوست)
برق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تابندگی
the radiance of her expression
درخشش [برق] چهره او
2
شعف
سرور، شادمانی
مترادف و متضاد
elation
joy
3
روشنایی
تابش، پرتو
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
radially
radial
raddled
racy
racquetball
radiate
radiation
radiator
radical
radically
کلمات نزدیک
radian
radial tires
radial shaft seal
radial
radar trap
radiant
radiant heat
radiate
radiation
radiator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان