Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رادیاتور
2 . تابشگر (فیزیک)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
radiator
/ˈreɪdieɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رادیاتور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تابشگر
رادیاتور
a central heating system with a radiator in each room
سیستم گرمایش مرکزی با یک رادیاتور در هر اتاق
2
تابشگر (فیزیک)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
radiation
radiate
radiance
radially
radial
radical
radically
radicchio
radio
radio-controlled aircraft
کلمات نزدیک
radiation
radiate
radiant heat
radiant
radiance
radical
radical party
radicalism
radically
radicchio
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان