1 . پرتوشناس
[اسم]

radiologist

/ˌreɪdiˈɑːlədʒɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرتوشناس رادیولوژیست

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرتوشناس رادیولوژیست
  • 1.The radiologist said he could see no cause for concern.
    1. رادیولوژیست گفت او هیچ دلیلی برای نگران شدن ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان