1 . درستکاری
[اسم]

rectitude

/ˈrɛktɪˌtud/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درستکاری پرهیزگاری، صداقت، شرافت

معادل ها در دیکشنری فارسی: درستکاری
مترادف و متضاد righteousness virtue
  • 1.Mattie is a model of rectitude.
    1. "متی" الگوی درستکاری است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان