[فعل]

to rectify

/ˈrektɪfaɪ/
فعل گذرا
[گذشته: rectified] [گذشته: rectified] [گذشته کامل: rectified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سامان بخشیدن درست کردن، اصلاح کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اصلاح کردن درست کردن
مترادف و متضاد correct
  • 1.The government has promised to rectify the situation.
    1. دولت قول داده است که اوضاع را سامان ببخشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان