1 . نظرات خود را آزادانه بیان کردن 2 . (با صدای) بلند و رسا صحبت کردن
[فعل]

to speak out

/spiːk ˈaʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: spoke out] [گذشته: spoke out] [گذشته کامل: spoken out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نظرات خود را آزادانه بیان کردن آزادانه و به‌صورت علنی صحبت کردن

  • 1.He was the only one to speak out against the decision.
    1. او تنها کسی بود که علیه (آن) تصمیم، علنی نظرش را بیان کرد.
  • 2.Viktor spoke out in defense of the book.
    2. "ویکتور" در دفاع از کتاب آزادانه و به‌صورت علنی صحبت کرد.

2 (با صدای) بلند و رسا صحبت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دم زدن
  • 1.He didn't mean to speak out loud and was startled by the sound of his voice.
    1. او نمی‌خواست با صدای بلند صحبت کند و از صدای خودش جا خورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان