[عبارت]

auf dem Zahnfleisch gehen

/aʊf deːm tsaːnflaɪʃ geːən/

1 وضعیت ناخوشایندی داشتن

  • 1.Tut mir leid, ich habe keinen Cent in der Tasche. lch gehe völlig auf dem Zahnfleisch.
    1. معذرت می‌خواهم، من یک سنت هم در جیب ندارم. من کاملا وضعیت ناخوشایندی دارم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "بر روی لثه رفتن" است و از آن جهت که لثه دارای پوسته بسیار حساسی است و به سادگی آسیب می‌بیند و همزمان ارگان بسیار مهمی محسوب می‌شود، کنایه از "وضعیت ناخوشایندی داشتن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان