[اسم]

alimony

/ˈæləˌmoʊni/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نفقه

معادل ها در دیکشنری فارسی: نفقه
  • 1.he is said to have paid $300000 alimony to his first wife.
    1. او گفته است که 300000 دلار به همسر اولش نفقه پرداخت کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان