Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نفقه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
alimony
/ˈæləˌmoʊni/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نفقه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نفقه
1.he is said to have paid $300000 alimony to his first wife.
1. او گفته است که 300000 دلار به همسر اولش نفقه پرداخت کرده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
alimentary canal
alimentary
aliment
alike
alignment
alina
aliquot
alison
alissa
alive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان