[فعل]

to burgeon

/ˈbɜrʤən/
فعل ناگذر
[گذشته: burgeoned] [گذشته: burgeoned] [گذشته کامل: burgeoned]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شکوفا شدن

مترادف و متضاد flourish shrink
  • 1.His talent as a pianist burgeoned at the age of 14.
    1. استعداد او به عنوان یک پیانیست در سن 14 سالگی شکوفا شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان