Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرخدمتکار
2 . باتلر (نام خانوادگی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
butler
/bˈʌtlɚ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرخدمتکار
(در ادبیات کهن) ساقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبدارچی
سرپیشخدمت
1.Whenever he needed something, he rang a bell, and the butler appeared.
1. او هرگاه به چیزی نیاز داشت، زنگی را به صدا درمیآورد و سرخدمتکار حاضر میشد.
2
باتلر (نام خانوادگی)
(Butler)
تصاویر
کلمات نزدیک
buteo
butchery
butcher's hook
butcher's
butcher
butt
butt in
butt ugly
butte
butter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان