[اسم]

butcher

/ˈbʊtʃ.ər/
قابل شمارش

1 قصاب

معادل ها در دیکشنری فارسی: سلاخ قصاب
مترادف و متضاد meat merchant meat seller
  • 1.My grandfather was a butcher.
    1. پدربزرگم قصاب بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان