Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (در جواب تماس ازدسترفته کسی) با کسی تماس گرفتن
2 . (دوباره) سر زدن به جایی (برای دیدن کسی یا گرفتن چیزی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to call back
/kɔl bæk/
فعل گذرا
[گذشته: called back]
[گذشته: called back]
[گذشته کامل: called back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(در جواب تماس ازدسترفته کسی) با کسی تماس گرفتن
(بعد از یک بار پاسخ ندادن) دوباره زنگ زدن
1.I'm waiting for someone to call me back with a price.
1. منتظرم یک نفر با من تماس بگیرد و قیمت را به من بگوید.
2.She said she'd call back.
2. او گفت که دوباره زنگ میزند.
2
(دوباره) سر زدن به جایی (برای دیدن کسی یا گرفتن چیزی)
1.Well, I can't stay now, but l'd love to call bock another time if that's OK?
1. خب، الان نمیتوانم بمانم، اما دوست دارم یک وقت دیگر سر بزنم، اگر اشکالی نداشته باشد؟
تصاویر
کلمات نزدیک
call
calisthenics
caliphate
caliph
calipers
call box
call center
call for
call in
call in sick
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان