Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لوله
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
conduit
/ˈkɑnduɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لوله
مجرا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مجرا
مترادف و متضاد
channel
pipe
1.The water flowed through the conduit.
1. آب در درون لوله جریان داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
conductor
conductivity
conductive
conduction
conducted tour
condyle
cone
cone off
coney
confab
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان