Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجبور به نشستن روی صندلی چرخدار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
confined to a wheelchair
/kənˈfaɪnd tu ə ˈwilˌʧɛr/
1
مجبور به نشستن روی صندلی چرخدار
1.He was confined to a wheelchair after the accident.
1. او بعد از تصادف مجبور به نشستن روی صندلی چرخدار شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
confined
confine
configure
configuration
confidently
confined to bed
confinement
confines
confirm
confirmation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان