[صفت]

distinct

/dɪˈstɪŋkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more distinct] [حالت عالی: most distinct]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مشخص واضح

معادل ها در دیکشنری فارسی: شمرده مشخص متمایز مبرهن بارز
مترادف و متضاد definite
  • 1.There was a distinct aroma of coffee in the restaurant.
    1. عطر واضحی از قهوه در رستوران پیچیده بود.

2 متفاوت مجزا

معادل ها در دیکشنری فارسی: مجزا
distinct types/groups/categories ...
انواع/گروه‌های/دسته‌بندی‌های و... متفاوت [مجزا]
  • 1. Spanish and Portuguese are two distinct languages.
    1. اسپانیایی و پرتغالی، دو زبان متفاوت هستند.
  • 2. There are four distinct types of this flower.
    2. چهار نوع متفاوت از این گل وجود دارد.
to be distinct from something
با چیزی فرق داشتن [متفاوت بودن]
  • Jamaican reggae music is quite distinct from North American jazz or blues.
    موسیقی رِگِی جامائیکایی کاملاً با موسیقی جاز یا بلوز آمریکای شمالی فرق دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان