Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مشخص
2 . متفاوت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
distinct
/dɪˈstɪŋkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more distinct]
[حالت عالی: most distinct]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مشخص
واضح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شمرده
مشخص
متمایز
مبرهن
بارز
مترادف و متضاد
definite
1.There was a distinct aroma of coffee in the restaurant.
1. عطر واضحی از قهوه در رستوران پیچیده بود.
2
متفاوت
مجزا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مجزا
distinct types/groups/categories ...
انواع/گروههای/دستهبندیهای و... متفاوت [مجزا]
1. Spanish and Portuguese are two distinct languages.
1. اسپانیایی و پرتغالی، دو زبان متفاوت هستند.
2. There are four distinct types of this flower.
2. چهار نوع متفاوت از این گل وجود دارد.
to be distinct from something
با چیزی فرق داشتن [متفاوت بودن]
Jamaican reggae music is quite distinct from North American jazz or blues.
موسیقی رِگِی جامائیکایی کاملاً با موسیقی جاز یا بلوز آمریکای شمالی فرق دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
distill
distich
distasteful
distaste
distantly
distinctive
distinctively
distort
distorted
distracted
کلمات نزدیک
distillery
distilled water
distilled
distillation
distill
distinction
distinctive
distinctive smell
distinctively
distinctly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان