[فعل]

to distract

/dɪˈstrækt/
فعل گذرا
[گذشته: distracted] [گذشته: distracted] [گذشته کامل: distracted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حواس (کسی را) پرت کردن منحرف کردن (توجه)

مترادف و متضاد deflect disturb divert draw away
  • 1.I tried to distract myself by concentrating on Jane.
    1. خواستم حواس خود را با تمرکز کردن به "جین"، پرت کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان