Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حواس (کسی را) پرت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to distract
/dɪˈstrækt/
فعل گذرا
[گذشته: distracted]
[گذشته: distracted]
[گذشته کامل: distracted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حواس (کسی را) پرت کردن
منحرف کردن (توجه)
مترادف و متضاد
deflect
disturb
divert
draw away
1.I tried to distract myself by concentrating on Jane.
1. خواستم حواس خود را با تمرکز کردن به "جین"، پرت کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
distortion
distorted
distort
distinguishing
distinguished
distracted
distracting
distraction
distrait
distraught
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان