Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . غیرعادی جلوه کردن
2 . تحریف کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to distort
/dɪˈstɔrt/
فعل ناگذر
[گذشته: distorted]
[گذشته: distorted]
[گذشته کامل: distorted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
غیرعادی جلوه کردن
تحریف شدن، از حالت عادی خارج شدن
1.Time and space are distorted when traveling at the speed of light.
1. زمان و مکان هنگام سفر با سرعت نور از حالت عادی خارج میشوند.
2
تحریف کردن
تغییر دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تحریف کردن
1.You should not distort the fact.
1. نباید حقیقت را تحریف کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
distinctively
distinctive
distinct
distill
distich
distorted
distracted
distraught
distressed
distressing
کلمات نزدیک
distinguishing
distinguished
distinguishable
distinguish
distinctly remember
distorted
distortion
distract
distracted
distracting
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان