Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حرکت کردن (بهآرامی در آب یا هوا)
2 . برفانباشت
3 . حرکت تدریجی پیوسته
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to drift
/drɪft/
فعل ناگذر
[گذشته: drifted]
[گذشته: drifted]
[گذشته کامل: drifted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حرکت کردن (بهآرامی در آب یا هوا)
شناور بودن
1.The balloon was drifting in the breeze.
1. آن بادبادک بهآرامی داشت سوار بر [در] نسیم حرکت میکرد.
2.The empty boat drifted out to sea.
2. آن قایق خالی (از لب ساحل) بهآرامی بهسمت دریا حرکت کرد.
[اسم]
drift
/drɪft/
قابل شمارش
2
برفانباشت
تل، پشته، بادانباشت
1.The road was blocked by drifts of snow.
1. جاده توسط برفانباشتها بسته شده بود.
3
حرکت تدریجی پیوسته
انحراف
تصاویر
کلمات نزدیک
drier
dried lime
dried
dribs and drabs
dribble
drift apart
drifter
driftwood
drill
drilling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان