[اسم]

embarrassment

/ɪmˈbær.ə.smənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خجالت شرم، مایه خجالت

معادل ها در دیکشنری فارسی: خجالت ننگ شرمندگی آزرم انفعال
مترادف و متضاد awkwardness humiliation self-consciousness shame confidence
  • 1.She blushed with embarrassment.
    1. (صورت) او از خجالت سرخ شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان