Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تزیین کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to embellish
/ɪmˈbelɪʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: embellished]
[گذشته: embellished]
[گذشته کامل: embellished]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تزیین کردن
آراستن، بهسازی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیراستن
مترادف و متضاد
decorate
elaborate
embroider
1.The huge carved door was embellished with brass door knockers.
1. در بزرگ حکاکی شده با دق الباب برنجی تزیین شده بود.
2.to embellish a story
2. بهسازی کردن یک داستان
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
embed
embassy
embarrassment of riches
embarrassment
embarrassingly
emberiza citrinella
embolden
embonpoint
emboss
embossment
کلمات نزدیک
embedded
embed
embattled
embassy
embarrassment
embellishment
embers
embezzle
embezzlement
embezzler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان