Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تحتفشار
2 . درگیر جنگ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
embattled
/ɪmˈbætld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more embattled]
[حالت عالی: most embattled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحتفشار
formal
1.The embattled president had to resign.
1. رئیسجمهور تحتفشار مجبور به استعفا شد.
2
درگیر جنگ
در محاصره
formal
1.The embattled army finally surrendered.
1. ارتش در حال جنگ بالاخره تسلیم شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
embassy
embarrassment
embarrassing
embarrassed
embarrass
embed
embedded
embellish
embellishment
embers
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان