[فعل]

to go round

/goʊ raʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: went round] [گذشته: went round] [گذشته کامل: gone round]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پخش شدن

  • 1.There's a handout going round.
    1. ورقه‌ای [جزوه‌ای] در حال پخش شدن است.

2 حول چیزی گشتن دور چیزی گشتن

مترادف و متضاد go around
  • 1.Planets go round the Sun.
    1. سیاره‌ها دور خورشید می‌گردند.

3 به اندازه کافی بودن (برای همه)

  • 1.There aren't enough chairs to go round.
    1. صندلی‌های کافی برای همه وجود ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان