[اسم]

injunction

/ɪnˈʤʌŋkʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستور فرمان، حکم

مترادف و متضاد decree directive order ruling
  • 1.the mayor issued an injunction.
    1. شهردار دستوری صادر کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان