[فعل]

to intrude

/ɪnˈtruːd/
فعل ناگذر
[گذشته: intruded] [گذشته: intruded] [گذشته کامل: intruded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مزاحم شدن ناخوانده وارد شدن، مخل شدن، به زور وارد شدن

formal
  • 1.The sound of the telephone intruded into his dreams.
    1. صدای تلفن ناخودآگاه وارد رویاهایش شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان