1
به روی خود نیاوردن
خم به ابرو نیاوردن، (احساسات) خود را کنترل کردن
informal
1.I know you're upset about losing the game, but keep a stiff upper lip.
1.
من می دانم که تو به خاطر باختن در مسابقه ناراحت هستی اما به روی خودت نیاور.
توضیح درباره اصطلاح keep a stiff upper lip
ترجمه تحت اللفظی این عبارت "لب بالایی ثابتی داشتن" است. آدم وقتی می خواهد گریه کند لب هایش می لرزند. وقتی منظور گریه نکردن و به روی خود نیاوردن است از این اصطلاح استفاده می کنیم.