[اسم]

killing

/ˈkɪl.ɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قتل

معادل ها در دیکشنری فارسی: قتل کشتار
مترادف و متضاد assassination homicide liquidation manslaughter murder
  • 1.a series of brutal killings
    1. یک سری قتل [کشتار] های بی رحمانه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان