Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قتل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
killing
/ˈkɪl.ɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قتل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قتل
کشتار
مترادف و متضاد
assassination
homicide
liquidation
manslaughter
murder
1.a series of brutal killings
1. یک سری قتل [کشتار] های بی رحمانه
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
killer whale
killer bee
kill off
kill
kidney stone
kiln
kilocalorie
kilogram
kilogram calorie
kilt
کلمات نزدیک
killer whale
killer cell
killer application
killer
killed
killjoy
kiln
kilo
kilobyte
kilogram
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان