Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قاتل
2 . دشوار
3 . فوقالعاده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
killer
/ˈkɪl.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قاتل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آدمکش
قاتل
کشنده
مترادف و متضاد
destroyer
liquidator
murderer
1.Police are still hoping to find the dead woman's killer.
1. پلیس هنوز امیدوار است تا قاتل آن زن مرده را پیدا کند.
[صفت]
killer
/ˈkɪl.ər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more killer]
[حالت عالی: most killer]
2
دشوار
بسیار سخت، طاقتفرسا
informal
مترادف و متضاد
difficult
1.What a killer assignment!
1. عجب تکلیف دشواری!
3
فوقالعاده
استثنایی، عالی
informal
مترادف و متضاد
exceptional
extraordinary
1.That's a killer apartment!
1. آن آپارتمان فوقالعادهای است!
تصاویر
کلمات نزدیک
killed
kill two birds with one stone.
kill time
kill the fatted calf
kill
killer application
killer cell
killer whale
killing
killjoy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان