Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جزئی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
minuscule
/ˈmɪnəˌskjul/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more minuscule]
[حالت عالی: most minuscule]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جزئی
خرد، بسیار کوچک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناقابل
مترادف و متضاد
microscopic
tiny
1.The sale of the building had a minuscule effect on the profits of the corporation.
1. فروش ساختمان تاثیری جزئی بر سود شرکت داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
minus sign
minus
minty
mint julep
mint geranium
minute
mire
mirror
mirthful
miry
کلمات نزدیک
minus sign
minus
minuet
minuend
minty flavor
minute
minute hand
minuteness
minutes
minutiae
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان