[صفت]

numerous

/ˈnumərəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more numerous] [حالت عالی: most numerous]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متعدد پرشمار

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌شمار زیاد پرشمار متعدد کثیر
formal
مترادف و متضاد frequent many several few occasional rare
  • 1.Critics review numerous movies every week.
    1. منتقدین هر هفته فیلم‌های متعددی را نقد می‌کنند.
  • 2.The debater used numerous documents to back up his statements.
    2. مناظره‌کننده از اسناد پرشمار برای تایید گفته‌هایش استفاده کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان