Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خارج از صحنه تئاتر
2 . خارج از صحنه تئاتر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
offstage
/ˌɑːfˈsteɪdʒ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خارج از صحنه تئاتر
[بخشی از صحنه که مخاطب نمیتواند ببیند]
مترادف و متضاد
onstage
1.The hero dies offstage.
1. قهرمان نمایش خارج از صحنه تئاتر میمیرد.
[صفت]
offstage
/ˌɑːfˈsteɪdʒ/
غیرقابل مقایسه
2
خارج از صحنه تئاتر
[مربوط به بخشی از صحنه که مخاطب نمیتواند ببیند]
مترادف و متضاد
onstage
تصاویر
کلمات نزدیک
offspring
offside
offshore wind
offshore
offshoot
often
often-downloaded
oftentimes
ogle
ogling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان