[اسم]

offspring

/ˈɔːfsprɪŋ/
قابل شمارش
[جمع: offspring]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرزند زاده، بچه

formal
the problems parents have with their teenage offspring
مشکلاتی که والدین با فرزندان نوجوان خود دارند

2 توله کره

formal humorous
  • 1.Female badgers may give birth to as many as five offspring.
    1. گورکن‌های ماده ممکن است تا پنج توله به دنیا بیاورند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان