Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لغو کردن
2 . (از چیزی) مهمتر بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to override
/ˈoʊvərˌraɪd/
فعل گذرا
[گذشته: overrode]
[گذشته: overrode]
[گذشته کامل: overridden]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لغو کردن
باطل کردن
مترادف و متضاد
overrule
1.The chairman overrode the committee's objections and signed the agreement.
1. رئیس مخالفتهای کمیسیون را لغو و قرارداد را امضا کرد.
2
(از چیزی) مهمتر بودن
ارجحیت داشتن
1.The needs of the mother should not override the needs of the child.
1. نیازهای مادر نباید مهمتر از نیازهای فرزند باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
overreact
overreach
overrated
overprotective
overpriced
overriding
overrule
overrun
overseas
oversee
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان