Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فلج
2 . مست و پاتیل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
paralytic
/ˌpærəˈlɪtɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more paralytic]
[حالت عالی: most paralytic]
1
فلج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زمینگیر
2
مست و پاتیل
کاملاً مست
1.He got completely paralytic last night.
1. او دیشب کاملاً مست شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
paralysis
paralympic games
parallelogram
parallel port
parallel bars
paralyze
paralyzed
paramedic
paramedicine
parameter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان