[صفت]

paralytic

/ˌpærəˈlɪtɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more paralytic] [حالت عالی: most paralytic]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فلج

معادل ها در دیکشنری فارسی: زمین‌گیر

2 مست و پاتیل کاملاً مست

  • 1.He got completely paralytic last night.
    1. او دیشب کاملاً مست شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان