Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دورهای
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
periodic
/ˌpɪriˈɑdɪk/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دورهای
ادواری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دورهای
مکرر
مقطعی
متناوب
1.He suffers periodic mental breakdowns.
1. او از حملات روانی دوره ای رنج می برد.
تصاویر
کلمات نزدیک
period piece
period of time
period film
period
perinatal
periodic table
periodical
periodically
peripatetic
peripatetic teacher
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان