[اسم]

platform

/ˈplæt.fɔːrm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سکو

معادل ها در دیکشنری فارسی: سکو صفه
  • 1.The train for Boston departs from platform 51.
    1. قطار بوستون از سکوی شماره 51 حرکت می‌کند.
the train platform
سکوی قطار

2 لژدار لژ

  • 1.platform shoes
    1. کفش‌های لژدار

3 سن (صحنه)

  • 1.The president went up to the platform to make his speech.
    1. رییس‌جمهور برای سخنرانی به روی سن رفت.

4 بستر نرم‌افزاری

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان