[فعل]

to prioritize

/praɪˈɔrəˌtaɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: prioritized] [گذشته: prioritized] [گذشته کامل: prioritized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اولویت‌بندی کردن در اولویت قرار دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اولویت‌بندی کردن
  • 1.age affects the way people prioritize their goals.
    1. سن، بر نحوه‌ای که افراد اهدافشان را اولویت‌بندی می‌کنند، تاثیر دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان