Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اولویت
2 . حق تقدم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
priority
/prɑɪˈɔːr.ət̬.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اولویت
ارجحیت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارجحیت
اولویت
پیشی
a high/low priority
اولویت بالا/پایین
Right now, the environment is a high priority.
در حال حاضر، محیط زیست اولویت بالایی دارد.
top/first priority
اولویت اول
Controlling spending is his top priority.
کنترل کردن مخارج اولویت اول اوست.
to have/take priority over
ارجحیت داشتن بر
The search for a new vaccine will take priority over all other medical research.
جستجو برای یک واکسن جدید بر تمام تحقیقات پزشکی دیگر ارجحیت خواهد داشت.
to give priority to somebody
به کسی اولویت دادن
The school admissions policy is to give priority to students who live in the neighborhood.
سیاست پذیرش مدرسه، اولویت دادن به دانشآموزانی است که در محله زندگی میکنند.
to have one's priorities right
اولویتهای خود را درست مشخص کردن
It's important to have your priorities right.
مهم است که اولویتهایت را درست مشخص کنی.
2
حق تقدم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حق تقدم
مترادف و متضاد
right of way
تصاویر
کلمات نزدیک
prioritize
prioritise
prior
printout
printmaker
priory
priscilla
prise
prism
prison
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان