[اسم]

priority

/prɑɪˈɔːr.ət̬.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اولویت ارجحیت

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارجحیت اولویت پیشی
a high/low priority
اولویت بالا/پایین
  • Right now, the environment is a high priority.
    در حال حاضر، محیط زیست اولویت بالایی دارد.
top/first priority
اولویت اول
  • Controlling spending is his top priority.
    کنترل کردن مخارج اولویت اول اوست.
to have/take priority over
ارجحیت داشتن بر
  • The search for a new vaccine will take priority over all other medical research.
    جستجو برای یک واکسن جدید بر تمام تحقیقات پزشکی دیگر ارجحیت خواهد داشت.
to give priority to somebody
به کسی اولویت دادن
  • The school admissions policy is to give priority to students who live in the neighborhood.
    سیاست پذیرش مدرسه، اولویت دادن به دانش‌آموزانی است که در محله زندگی می‌کنند.
to have one's priorities right
اولویت‌های خود را درست مشخص کردن
  • It's important to have your priorities right.
    مهم است که اولویت‌هایت را درست مشخص کنی.

2 حق تقدم

معادل ها در دیکشنری فارسی: حق تقدم
مترادف و متضاد right of way
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان